☯مردى مهمانِ مُلّانصرالدّين بود. از مُلّا پرسيد: " شما اولاد داريد؟ "
مُلّانصرالدّين جواب داد: "بله! يك پسر دارم."
مرد گفت: " مِثل جوانهاى اين دور و زمونه دنبال جوانگردى و عمر هٓدٓر دادن كه نيست؟ "
مُلّا گفت: " نه! "
مرد پرسيد: " اهلِ شربِ خمر و دود و دٓم و اين جور چيزهاى زشت كه نيست؟ "
مُلّا جواب داد: " ابٓداً! "
مرد گفت: " قماربازى هم كه نمى كند؟ "
مُلّا گفت: " خير! اصلاً و ابداً! "
مرد گفت: " خدا رو كُرور كُرور شكر! بايد به شما به خاطر چنين فرزند صالحى تبريك و تهنيت گفت: " آقازاده چند سالهاست؟ "
مُلّانصرالدّين گفت: " شير مى خورد. همين چند ماه پيش او را خدا داده به ما.
مرد گفت ,مُلّا گفت , آقازاده چند سالهاست؟ , بايد به شما به خاطر چنين فرزند صالحى تبريك و تهنيت گفت , خدا رو كُرور كُرور شكر , خير , اصلاً و ابداً مرد گفت ,مرد گفت خدا رو كُرور كُرور شكر , خير اصلاً و ابداً ,مُلّا گفت خير , قماربازى هم كه نمى كند؟ مُلّا گفت
درباره این سایت